جدول جو
جدول جو

معنی دلر بویین - جستجوی لغت در جدول جو

دلر بویین
دلیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
فرهنگ گویش مازندرانی
آغشته شدن، کج شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
له شدن، درهم کوبیده شدن، دولاشدن، خم شدن، پهن شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گل اندود شدن، گل و لای شدن زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم شدن، از کار افتادن گرمابه یا آسیاب، کچل شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زیاد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خیس شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دیر شدن، از وقت گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنفت شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سردرگم شدن، گرفتار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دچار شدن مبتلا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گرم شدن زیاد، سوگوار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کز کردن، جمع شدن، افلیج شدن، شکسته شدن اعضای بدن و آسیب
فرهنگ گویش مازندرانی
سرنگون شدن، واژگون گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
درگیر شدن، جلوی راه کسی سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنفت شدن، شرمسار شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
روان و نرم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی